امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

جیگرتو بخورم

خوابیدن

سلام جوجه فکلییییییی مامان چی بگم... دست رو دلم نزار که خونه؟ اخه چی بگم از بهونه های خوابیدنت؟ از قصه هایی که دستور میدی برات تعریف کنم  (پت و مت بگو، یا اونو بگو .... اخه چی چی؟) خاک تو سرا مگه پت و مت قصه داره که بگم برات؟ خلاصه وقتی میخوای بخوابی،تقریبا یه ساعت یه ساعت و نیم طول میکشه؟ اخه چرا؟؟؟؟ اینقدر برات قصه میگم که خوابم میبره....     واقعا دستت درد نکنه ...
29 آبان 1391

فضولچه

سلام گلکم اینقدر شیطون شدی که حوصله وبلاگو ندارم. وای خدای من؟ اگه اینقدر حالیت نبود چی میشد... الان پشت سرم رو فرش جیش کردی... اینقدر بهت گفتم برم دستشویی اما نیومدی... همه کارای خونه رو میکنی؟ تو پاراگراف: میکروفن :میکبوخن    نوشابه:اب نوشه   تموم انرژی ادمو میگیری جوجو اسم تمتم ماشینا رو که منم بلد نیستم میدونی مثلا:لودر  جرثقیل  نامیون  مریض میبره  اشغال میبره.... مثلا امروز با هم رفتیم بیرون اینقدر سوال پرسید که توبه کردم مثلا:این چیه چی؟برا کداس؟چی میبله؟ این عمو چیکار میکنه؟ وای از دست تو تازه یاد گرفته از طبقه های یخچال میر...
27 آبان 1391

اومدیم

الهی که من فدات بشم سللللللام من اومدم چطوری خوشملم...باور  کن تا حالا کسی رو این جوری دوست نداشتم بابا دیگه برا خودت مردی شدی و... حالا تو پرانتز(اصطلاحات امیر حتین:تو گلدوت نپره  متو مت کنیم...) وای اینقدر خوشحالم که تو رو دارم جوجوی مامان جیگرتو خام خام بخورم         ...
21 آبان 1391
1